X
تبلیغات
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود - سجاده ای پر از یاس شن بود و باد، قافله بود و غبار بود - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 4:31 عصر
سینه خردمند صندوق راز اوست و گشاده‏رویى دام دوستى و بردبارى گور زشتیهاست . [ یا که فرمود : ] آشتى کردن ، نهان جاى زشتیهاست و آن که از خود خشنود بود ناخشنودان او بسیار شود . [نهج البلاغه]
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود

آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود
 
فرصت نداشت جامة نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود
 
گویی به پیشواز نزول فرشته‌ها
صحرا پر از ستارة دنباله‌دار بود
 
می‌سوخت در کویر، عطشناک و روزه‌دار
نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
 
نخلی که از میان هزاران هزار فصل 
شیواترین مقدمة نوبهار بود
 
شن بود و باد، نخلِ شقایق‌تبار عشق
تندیسِ واژگون شده‌ای در غبار بود
 
می‌آمد از غبار، غم‌آلود و شرمسار
آشفته یال، و شیهه‌زن و بی‌قرار بود
 
بیرون دویده دختر زهرا ز خمیه‌ها
برگشته بود اسب، ولی بی‌سوار بود
 
سعید بیابانکی




کلمات کلیدی :